<غلط زیادی !!!
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
غلط زیادی !!!
نوشته شده در 24 / 12 / 1393
بازدید : 1189
نویسنده : کامران وزیری
 

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی

رسید.


از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان

 گردباد سختی در گرفت،خواست فرود آید، ترسید. 

 باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن

طرف می برد.

دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.در حال

مستاصل شد ....

از دور


بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام زاده گله ام نذر

تو، از درخت سالم پایین بیایم.

قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد

و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.

گفت: ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من


بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب

شوی...

 

نصف گله را به تومی دهم و نصفی هم برای خودم...

قدری پایین تر آمد.وقتی که نزدیک تنه درخت رسید


گفت:ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری میکنی؟

آنها را خودم نگهداری می کنم


در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.

وقتی کمی پایین تر آمد گفت:بالاخره


چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش

مال من به عنوان دستمزد.

 

وقتی


باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد

امامزاده انداخت وگفت: مرد حسابی چه کشکی چه

پشمی؟ما از هول خودمان یک غلطی کردیم

*غلط زیادی که جریمه ندارد*


:: موضوعات مرتبط: فرهنگی و اجتماعی , ,
:: برچسب‌ها: واقعیت مذاکرات چندجانبه!!؟ ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 215 صفحه بعد